متن نامه امام خمینی به فرزندانش درباره تهمت های انتقام جویانه نسبت به منسوبین امام:
شهادت نامه ای که حضرت امام خمینی(ره) درباره صداقت،امانتداری و مراتب بالای سلامت مالی و فکری یادگار خویش نوشته اند،سندی است گویا از سلامت مشی،مرام امام و منسوبین امام. در این نوشته امام خمینی با همان ژرف اندیشی که پیش بینی های شگفت اش دنیا ا به حیرت واداشت،نسبت به احتمال قوی برخاستن امواج اهانت،تهمت و افترا به منسوبین خویش خصوصا حاج احمد آقا دردمندانه و با تاکید بر این که ریشه این تهمت ها به انتقام جویی از او باز میگردد،پیش بینی کرده و هشدار داده است و آنچه که در سال های اخیر و در جریان برخی اهانت ها و تهمت ها از سوی منابع اطلاع رسانی وابسته به محافل خاص درباره نواده دلبند امام عزیز اتفاق افتاد نمونه ای است از صحت این پیش بینی اعجاب برانگیز امام خمینی.
بر دوستان و پیروان امام است که با تامل در این نوشته نسبت به تبار شناسی و ریشه یابی جریان مشکوک و مخالف اصالت راه امام تامل کنند. نوشته ها،وصایا و سخنان امام،محک و میزان روشنی است برای سنجش صداقت مدعیان پیروی از اندیشه هایی که امام خمینی (ره) آفریدند.
--------------------------------------------
زمان: 23 آبان 1361
مکان: تهران،جماران.
موضوع:شهادت امام خمینی درباره فرزندش برای رفع ظلم و تهمتهای ناروا.
مخاطب: ملت ایران
بسم اللّه الرحمن الرحیم
1361/8/23
الحمدللّه علی آلائه والصلوة والسلام علی انبیائه و اولیائه سیّما النبی الختمی حبیب اللّه صلی اللّه علیه و آله سیّما غائبهم و قائمهم ارواحنا له الفداء.
اینجانب
هیچگاه میل نداشته و ندارم که دربارۀ نزدیکان خود سخنی بگویم یا دفاعی
کنم. لکن علاوه بر آنکه در پیشگاه مقدس حق ـ جل و علا ـ مقصر و مجرمم و از
درگاه متعالش امید عفو و بخشش دارم و تمام سرمایهام اعتراف به تقصیر و
عذر از آن است و در نزد مسلمانان و ملت عزیز نیز اعتراف به قصور و تقصیر و
از آنان امید عفو و طلب آمرزش دارم، در پیش گروههایی و اشخاصی گناهانی
نابخشودنی دارم و احتمال قوی میدهم که پس از من برای انتقامجویی از من
به بعض نزدیکان و دوستانم تهمتها که من آنها را ناروا میدانم بزنند و به
آتشی که باید مرا بسوزانند آنان را بسوزانند و احیاناً به صورت دفاع از
من انتقام مرا از آنها بگیرند. و اکنون در حیات من گفتگوها و زمزمههایی
به گوش میخورد که احتمال فوق را قویتر میکند. لهذا من احساس وظیفۀ
شرعیه نمودم برای رفع ظلم و تهمت، نظرخود رانزد ملت عزیز اظهارکنم که از
قِبَل من در این خصوص تقصیری نباشد. یکی از آنان که بیش از همه احتمال
انتقامجویی از من دربارۀ او میرود احمد خمینی فرزند اینجانب است. اینجانب درپیشگاه مقدس حق شهادت
میدهم که از اول انقلاب تاکنون و از پیش از انقلاب در زمانی که وارد
این نحو مسائل سیاسی شده است از او رفتار یا گفتاری که بر خلاف مسیر
انقلاب اسلامی ایران باشد
ندیدهام
و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانی نموده و در مرحلۀ پیروزی شکوهمند
انقلاب مُعین و کمک کار من بوده و است و کاری که برخلاف نظر من است انجام
نمیدهد و در امور مربوطه چه در اعلامیهها یا ارشادها بدون مراجعۀ به من
تصرف و دخالتی نمیکند؛ حتی در الفاظ اعلامیهها بدون مراجعه دخالت
نمیکند و اگر در امری نظری دارد تذکر میدهد که تذکراتش نیز صادقانه و
برخلاف مسیر انقلاب و مصلحت نیست و من اگر تذکراتش را نپذیرفتم تخلف از
قول من نمیکند و من نیز اگر حرفش را صحیح دیدم قبول میکنم و امیدوارم
حرف صحیح را از همه کس قبول کنم.
و اما در جهت مالی که بعض مخالفان انقلاب گاهی نسبتهایی به او میدهند باید بگویم که ایشان در امور مالی من دخالت ندارد و ضبط و حفظ بیتالمال در اختیار بعض آقایان مورد وثوق میباشد و اگر برای اشخاص وجوهی بخواهد پیشنهاد میکند و من بدون واسطه یا به واسطۀ آن آقایان وجه را میرسانم. و من اعلام میکنم که احمد در هیچ بانک داخلی و خارجی و هیچ مؤسسهای وجهی و سهمی ندارد و در هیچ جا در خارج و داخل زمین مزروعی و غیر آن و ساختمان و امثال ذلک ندارد و اگر بعد از من دارای یکی از این امور بود در داخل یا خارج دولت وقت با اجازۀ فقیه وقت مصادره نمایند و او را تحت تعقیب درآورند و امید است که دولتمردان جمهوری اسلامی همیشه ضوابط ر ا ملاحظه و از روابط احتراز نمایند. از اموری که تذکرش خوب بلکه لازم است آن است که یکی ازتهمتها که به او زدند این بود که موزۀ عباسی را ربوده و به پاریس برده و چندی ـ علی المحکی ـ مخالفانْ وقت خود را صرف آن نمودند پس از آن معلوم شد خلاف آن. یا او در اطراف شمال زمینهایی خریده است و امثال آن که برای مخالفت با من از او انتقامجویی میکردند.
و
در امور سیاسی مدتی تهمتها زده شد که احمد طرفدار منافقین است و من در
طول مدت انقلاب مخالفتهایی از او میدیدم که دیگران بر آن شدت و قاطعیت
نبودند و در این آخر که قضیه زندان اوین پیش آمد و شکایاتی از آقای
لاجوردی میشدو مخالفتهایی میشد[غیر]از احمد کسی را ندیدم که بیشتر از آقای لاجوردی طرفداری
کند
و دفاع نماید و وجود او را برای زندان اوین لازم و برکناری او را تقریباً
فاجعه میدانست. یا مسئله طرفداری از بنیصدر، او مادامی که من از
بنیصدر به واسطۀ بعض مصالح جانبداری میکردم او هم گاهی طرفداری میکرد و
آنگاه که من پرده را بالا زده و او را برکنار کردم حتی یک مرتبه از او
طرفداری نکرد و مخالفت شدید میکرد. یا مسئله خط سوم که مدتی نقل مجالس
مخالفان بود و تهمتهای ناروا میزدند و من او را امر به سکوت کردم و او
هیچگاه از خط انقلاب و اسلام خارج نبود و بالاخره اگر بواسطۀ انتقامجویی
از من پس از من گروههایی به مخالفت او برخاستند من دیْن خود را به او به
عنوان یک مسلمان و یک رَحِم ادا کردم و خداوند تبارک و تعالی حاضر و ناظر
است و من امیدوارم که احمد به خدای تبارک و تعالی اتکال نمایدو
از غیر او از هیچ کس نهراسد و در خدمت به خالق و خلق به واسطۀ تهمتها و
مخالفتها به خود تزلزل و تردید راه ندهد و در خدمتها از خداوند متعال چشم
داشت داشته باشد و برای بدست آوردن هیچ مقامی قدم برندارد و چون او را
شخص مفید برای انقلاب میدانم امیدوارم در کنار وفاداران به انقلاب و
متعهدان در راه اسلام و هدف به خدمت هر چه بیشتر قیام کند. و با برادران
انقلابی و ایمانی در خط انقلاب و اسلام کوشش کند و از هیچ خدمتی مضایقه
ننماید و پاداش از هیچ مخلوقی نخواهد و خدمت را در راه کشور اسلامی و اهداف
الهی خالصانه و برای رضای خالق ـ جل و علا ـ ادامه دهد. و به مستمندان و
مستضعفان که حق تعالی سفارش آنان را فرموده بیش از دیگران خدمت کند و
دیگران را به خدمتگزاری دعوت کند و هر چه مشکل در راه خدمت به هدف که
اسلام عزیز است پیش آید و هر چه کارشکنی شود، از کوشش برای خدا دست
برندارد و برای هر خدمتی که او را دعوت کردند و تشخیص داد مفید است اجابت
کند و رضای خدا را با خدمت به خلق جلب نماید.
و
اما در موضوع روحانیت که گاهی احمد مورد تهمت واقع میشود من او را موافق
جدی با روحانیت میدانم. اساس روحانیت چیزی نیست که یک نفر مسْلم باآن مخالف باشد و اما موافقت بیقید و شرط که هر کس با هر عمل و اخلاق و ایده مورد تأیید او باشد
و
لباس روحانیت به قامت هر کس اگر چه بر خلاف مشی اسلامی انسانی رفتار کند
سزاوار و موجب لزوم غمض عین باشد از او و هیچ روحانی متعهد و مسلمان معتقد
به ارزشهای اسلامی متوقع نیست و نباید باشد. و اینجانب کراراً گفتهام
که روحانی نمای غیر مهذب و در غیرخط اسلام از ساواکی برای اسلام و جمهوری
اسلامی خطرناکتر است. در هر صورت احمد در اینباره از خط اسلام و خط
روحانیت متعهد پیروی میکند و امید است انشاءاللّه تعالی در این خط
مستقیم که صراط اللّه است پایدار باشد. از خداوند متعال دوام جمهوری
اسلامی و عزت و عظمت مسلمانان جهان بویژه ملت شریف ایران و تعهد و
پایداری متصدیان امور و قدرت و شوکت رزمندگان سلحشور و حضور ملت بزرگ
ایران را در صحنه خواستار[م]. والسلام علی عباداللّه الصالحین.[1]
یکشنبه 23 آبان 1361 / 27 محرّم الحرام 1403
روحاللّه الموسوی الخمینی غفراللّه له
1 ـ آقای سید احمد خمینی در زمانی که اسناد وآثار مکتوب امام خمینی را جهت درج در مجموعۀ آثار امام بازبینی میکردند، در ذیل این نوشتۀ امام خمینی، چنین مرقوم داشته است:«جناب آقای حمید انصاری، بارها خدمت امام
عرض میکردم که دفاع از من در فرهنگ جنابعالی نیست و دیدیم هم نشد جز
نامهای که در آن بدین معنا هم اشاره شده بود، فکر میکنم این دفاع هم با
فرهنگ معظمٌ له سازگاری ندارد، ایشان چون مظلومیت مرا دیدهاند ناچار به
عنوان دفاع از مظلوم این را نوشتهاند، لذا این نامه را نیاورید و بگذارید
آنچه راجع به من میگفتهاند گفته باشند، خدا به اعمال انسان داناتر است.
احمد خمینی 3/12/73». پس از رحلت یادگار امام، از فرزند ایشان، آقای سید حسن خمینی که به موجب وصیت پدر و مقررات قانونی، تولیت مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام را عهده دار میباشند درخواست کردیم اجازه دهند این سند ارزشمند که گویای بسیاری از رنجهای امام و فرزند و منسوبین و یاران ایشان است و پاسخی است به تردیدها و شبهههایی که غرضورزان میافکنند، را منتشر سازیم و در مجموعه آثار امام نیز درج شود. حمید انصاری. |
- ۹۲/۰۴/۱۳
خدا قوت
نمیدونستم صفحه فیسبوک هم دارین...