از سالهای دههی هفتاد، دیگرگونه نگریستن به مباحث مختلف به عنوان یک گونه پُز ِروشنفکری، دامن مباحث معنوی و مذهبی و حتی دفاع مقدّسی را گرفت. این کارهای نو که گاه با بِرَند و برچسب روایت غیر دولتی از جنگ و مذهب، سعی میکرد در لوای برخی اغراض سیاسی، در قالب مذهب و جنگ به نقد دولت و حکومت و بعضاً نظام بپردازد، ریشه در ادبیات و هنری داشت که در کشورهای مهاجم، علیه تجاوزگری دولتمردان شکل میگیرد.
به طور مثال، چیزی که با عنوان هنر، فرهنگ و ادبیات ضد جنگ در کشورهایی مانند آمریکا و دولتهای عموماً استعماری اروپا، در دل خود، اعتراض به سیاستهای جنگطلبانهی سیاستمدران آن کشورها تلقّی میشد، به عنوان زمینهای از ادبیات جنگ، مسیرساز داستاننویسان و شاعرانی شد که میخواستند به اصطلاح با زمینهی هژمونیک حماسی جهان، جنگ ایران و عراق را روایت کنند و در دانشگاههای جهان و محافل ادبی مخاطب داشته باشند. این در حالی بود که گونهی ادبی- هنری دفاع مقدّس در کشور مورد هجوم، باید بر اساس تهییج مردم به دفاع و مبارزه و همچنین توسعهی ارزشهای حماسی و پر کردن چاههای عمیق یأس، خستگی و سرخوردگی باشد و فلسفهی وجودی هنر جنگی در کشور مورد هجوم و کشور مهاجم، از اساس متفاوت است.
در این گونه آثار که متأسفانه گاه با بودجه، تبلیغات و هزینهی بسیار زیاد دولتی و حکومتی نیز تولید، عرضه و گاه ترجمه شده است، نویسنده، شاعر، راوی و حتی نقاش و مجسمهساز، مخاطب را به سمت سیاهیها و مشکلات ناشی از جنگ میبرد و در هر حال میخواهد بگوید ورود به جنگ به بهانهی دفاع هم سودی ندارد.
در این فضاها هم آنگونه که در قالب پر مغز الفاظ ریخته میشود، تجلیل هنرمند از آدمهای جنگ و بهطور مشخص شهدا نیز نه به خاطر جنگاوری آنها، بلکه بهصورتی از دلسوزی و ناراحتی برای کشته شدن او یا حتی آثاری که از نبود او برای اطرافیانش ایجاد میشود، نمود پیدا میکند.
گر چه برخی شیوع این بیماری هنری را واکنشی به غلوهای هنری جنگی در دورههای قبل میدانند، اما باید گفت که نتیجهی این رویکرد، چیزی جز تحریف بسیاری از واقعیتها و نمایش و انتقال یک چهرهی غیر واقعی از نبردی که تکرار آن دور از ذهن هم نیست، برای نسل بعد نبوده است.
یکی از فعالیتهایی که اخیراً در پوستهی ترویج دفاع مقدّس در عرصهی موسیقی کشور ارائه شده، ولی دارای زمینه و حال و هوای ضد جنگی است، ارائهی آلبوم دلصدا و توزیع گستردهی آن در سطح سوپرمارکتها به عاملیت یک دفتر مطالعات هنری است. این آلبوم با بهرهگیری از خوانندگان نسل سوم و چهارم موسیقی پاپ بعد از پیروزی انقلاب و نیز طراحی هنری یکی از سرشناسترین گرافیستهای آثار دفاع مقدّسی، سعی کرده اثری امروزی و به اصطلاح جوانپسند را به دنیای هنر دفاع مقدّس تقدیم کند.
اما استفاده از این خوانندگان و حک نامهای آنها بر روی پلاک شهیدان دفاع مقدّس، در درون محتوای آن متأسفانه بهطور عمده در راستای همان ژست روشنفکری و به بهای ارائهی بعضاً یک مشت الفاظ کمبها و مغایر جنگ از گلوی خوانندگان سابق شوهای ایران موزیک و سایر شبکههای ماهوارهای تمام شده است. گر چه اصل حرکتِ در راه آوردن بعضی از این خوانندگان برای موضوعات متعهدانه، در نگاه بسیاری مطلوب دانسته میشود؛ اما نباید فراموش کرد این کار شرط و شروطی دارد که بعضاً نه توسط آدمهای موسیقی و نه از سوی هنرمندان فیلم و سریال رعایت نمیشود و بالاخره فاجعهآفرین میشود.
حال این سؤال پیش میآید چه محتوایی در دل دلصدا این گونه نگارندهی این سطور را نگران کرده که به آن عنوان ضد جنگ اطلاق میکند. تحلیل محتوای دلصدا و توضیحات مربوط به آن کاملاً نمایانگر این اغراض است.
ضد جنگهای صریح
همان گونه که در مقدمه ذکر شد، آلبوم «دلصدا» در دل اشعار و تصنیفهای خود، از ضد جنگهایی که به درد کشورهای مهاجم میخورد و نه به درد توصیف مشکل کشورهای ضربهخورده از جنگ، بهره برده است. غایت شاعر و ترانهسرای این بخش، گرچه این مفهوم است که ما ملت صلحطلبی هستیم، ولی نوع تعریف آن از صلح، دقیقاً نوعی فرار از جنگ است، نه خاموش کردن فتنه؛ همانگونه که در قرآن کریم گفته شده است.
لذا به همین دلیل عجیب است که در آلبومی که روی آن نوشته «ترانههایی دلتنگ مردان جنگ»، بعد از کلّی آه و ناله که هیچ ربطی به روحیهی شهدای دلاور جنگ ندارد، میشنویم:
نفرین به جنگ، نفرین به ظلم
دنیا که دنیا نیست. زندونه!
سلام به صلح. سلام به عشق
بیعشق از دنیا چی میمونه؟
یا در تصنیف دیگری بدون اینکه به کنایه یا صراحت، مخاطب شعر مشخص شود که همان مردان جنگ بودند یا دشمنان یا هر کس دیگر، میشنویم:
ای جنگجو، با من از عشق صحبت کن
من عاشق صلحم، با من رفاقت کن
باور کن این دنیا، میتونه زیبا شه
دنیا بدون جنگ، از هم نمیپاشه
بعد از خواندن و شنیدن این ابیات، هر شنوندهی منصفی میتواند بگوید این شعر به درد یک ملت مورد هجوم میخورد یا به درد یک ملت همیشه مهاجم و تهدیدگر مانند آمریکا!
اشعار سبک و متناقض با آرمانهای جنگ
در سرتاسر این آلبوم، مانند بسیاری از نمونههای مشابه پاپ روزگار ما، شاهد ظهور الفاظ بسیار سبک هستیم که صرفاً برای جور در آمدن قافیه از آن استفاده شده و در اصطلاح؛ به جای حماسه، بیشتر منتقلکنندهی نوعی رخوت، شکست و درماندگی است. اما صرف نظر از این ریتم و محتوای نامناسب، شل و زشت،گاهی از ایهامهایی استفاده شده که نه تنها برای مخاطبِ ناآشنا ایجاد ابهام میکند، بلکه در دل خود با بسیاری از شعارهای دفاع مقدّس معارضه دارد. به عنوان مثال، یکی از محکمات دفاع مقدّس بر مبنای قرآن کریم، پیروز شدن جناح حق حتی در صورت شکست و هزیمت است. اما ترانهسرای یکی از خواندهشدههای دلصدا، به تأکید، هر جنگی را یک بازی دو سر باخت معرفی کرده! و حکیمانه میگوید:
نگاه جنگجوی تو، همیشه اشتباه کرده
کسی از جنگ و خونریزی برنده بر نمیگرده
این دقیقاً همان ملامتگری همیشگی علیه جنگ است که دفاع و حمله را دو لبه میداند و در نتیجه، همانند ملامتگران امام علی(ع) در جمل، دو طرف جنگ1 را اشتباهکار مینامد.
بر موج ملیگرایی
هر انسان با ایمانی وطنش را دوست دارد.2 اما وطنگرایی یا ناسیونالیسم به معنای مصطلح خودش، یک مفهوم وارداتی است که سالهاست در غرب هم از مد افتاده است.3 اما به دلایلی در سالهای پس از انقلاب اسلامی، ملیگرایی بهعنوان یک موج ضد نظام و ضد اسلام، مورد سوء استفاده بوده است. این درحالی است که به عقیدهی تاریخنگاران و به روایت امام خمینی(ره)، ملیگرایان هیچ اقدام مناسبی برای اعتلای کشور و حتی مبارزه با مهاجمان به میهن اسلامی انجام ندادند و حتی در سالهای جنگ، مدّعیان ملیگرایی علم مبارزه با دولت مستقر و تضعیف جبههی خودی را برافراشتند.
با توجه به چنین وضعیتی، نسبت دادن نبرد صادقانهی رزمندگان به ملیگرایی افراطی،یک تحریف تاریخی مسلّم است که به خاطر بیاطلاعی و سوء استفادهگری عدهای مطرح شده که در چند سال اخیر، داعیهی بهرهگیری از ملیگرایی را در مقابل مؤلّفههای دینی و انحراف دینی با طرح مکتب ملی داشتهاند.
متأسفانه چنین حال و هوای اغراقآمیز و تحریفآمیزی در دل دلصدا نیز به وضوح دیده میشود؛ تا جایی که این جنایت رخ داده که در دلِ یک زبانحال دفاع مقدّسی، وطن در عرض توحید الهی قرار داده شود و معلوم نیست ضابطان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کجا خفته بودند که چنین مفاهیم موهونی با عنوان بزرگداشت شهدای جنگ که توحید محض بودند، منتشر میشود. در نهایت تأسف در این آلبوم میشنویم:
سنگرمو خالی نذار، بمونو مردونه بجنگ
برای خاک وطنت، برای این خونه بجنگ
پشت تو هستم مثه کوه، پای تو هستم من یکی
با من بمون با من بخون، خدا یکی وطن یکی
یا در ابیات سست ذیل که میبینیم تمام انگیزههای الهی مردان جنگ در تحریفی به انگیزههای ناسیونالیسمی تقلیل داده میشود:
وطن دار و ندارم بود وقتی
منو میبرد این موج پر از درد
تو شبهایی که سنگر خونمون بود
دعای مادرم معجزه میکرد
تنها حرفی که میتوان بعد از تأسف شدید از ابراز کفریات از زبان مردان جنگ به آن اشاره کرد، ارجاع ترانهسرای بیخبر و دستاندرکاران بیخبرتر این آلبوم، به وصیتنامههای شهدا، این عارفان خداشناس فراتر از اوطان و افرادی است که لحظه لحظه برای تشکیل امت واحدهی اسلامی و مساوات و عدالت جنگیدند و در خون خود رنگین شدند.
نکتهی جالب دیگری که در دفاع مقدّس وجود داشت، آن است که بر خلاف این اشعار، وطنپرستی و نژادپرستی، شعار صدام بود تا رزمندگان اسلام و بهانهی جنگیدن صدام با ایران نیز همین لاطائلات بود...!
قیافه گرفتن انتقادی
همانطور که اشاره شد، جنگ در سالهای متأخّر، محملی برای مبارزهی همهجانبه با نظم و تسویهحساب با نظام اسلامی است. در این آلبوم هم رگههایی که نشان از سرخوردگی بعد از جنگ برای ناظران امروزی است، به چشم میخورد. چنان که میشنویم:
دنیا پر از تزویر و نیرنگه برادر
دنیا پرا از رنگه پر از ننگه برادر
از دیدن حقی که ناحق میشه اما
من بیشتر توی خودم جنگه برادر
عدم استواری مفاهیم ترانه
قدیمترها میگفتند: چون قافیه تنگ آید / شاعر به ... آید.
ظاهراً دلصدا هم مانند سایر آثار پاپ امروزی از این موضوع مستثنا نشده است و درحالیکه در ترانههای حماسی دههی 60 میخوانیم:
ای لشکر صاحب زمان، آماده باش، آماده باش.
بهر نبردی بیامان، آماده باش، آماده باش.
یا در دههی 70 شنیدیم:
یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
ظاهراً در طلیعهی دههی نو باید بشنویم:
تهدید و زور و جنگو از دنیا بگیرید
من پرچم صلحم، منو بالا بگیرید
آری، یا شاعر جنگنرفتهی چنین اثر حماسی! نمیداند پرچم صلح در جنگ، همان پرچم تسلیم است که قرار است بالا رفته شود یا عامداً میداند و نمیخواهد بپذیرد که ما در جنگ پیروز شدیم.
روایت دههی نودی از جنگ به سبک دلصدا، بدون توجیه دینی و مکتبی، همچنین معتقد است:
ولی یکه عالمه رستم، علی شد پشت خیبرها...
و احتمالاً میخواهد به سبکی کاملاً ایرانی، نشان دهد - العیاذ بالله - احتمالاً اعقاب ائمهی اطهار(ع)، رستم دستان بوده و...
باری، از این عزای روشنفکری برای جنگ و دفاع، هم ما و هم روح شهدا باید به خدا پناه ببرند!
- ۹۲/۰۳/۲۱